فناوري اطلاعاتي در كشور ما جايگاهي ندارد. در زندگي روزمره ما جز حضوري پراكنده جاي پايي از آن ديده نميشود.
ظريفي ميگفت هرچقدر به مسايل واقعي بيتوجهي ميكنيم، به بزرگداشت و نامگذاريها بها ميدهيم. پرستاران، معلمان و كارگران گرفتار بحران معيشتاند، درعوض برايشان شعر ميسرايم و انشا مينويسم و با حسرت و آه ميتوانستيم معلمان شمعهايي هستند كه خود ميسوزند تا پروانه علم پرواز كند، در مورد پرستاران از فرشتهگان سفيدپوش صحبت ميكنيم و كارگران نيز از اين كلمات قصار سهم زيادي دارند. هيچكدام از اين اقشار از شنيده اين توصيفها شادمان نميشوند، بلكه لبخند تلخي بر لب ميآورند.
IT در كشور ما حضورش را از منطق زندگي روزمره نميگيرد. وزارتخانهاي مسوول اين قضيه است. گاهي سرجوش ميآيد از اين پديده تمجيد ميكند و گاهي سرلج ميآيد سر از آن روي برميگرداند. براي كاهش ديجيتال سفر به تونس را در دستور كار قرار ميدهد و گاهي مسوولان كشوري نياز نميبينند براي مراسم روز ملي انفورماتيك پانزده ميليون هزينه كنند، وقتي سليقه حاكم باشد ميتوان روزي از دروازه بزرگي رد شد و هزار بهانه آورد و گاهي از سوراخ سوزني با صهولت عبور كرد.
كجاي كار اشكال دارد، آيا مديران بيمسووليتند، شايد باشند ولي مشكل اصلي آنها نيستند، بلكه مشكل از آنجا سرچشمه ميگيرد كه وقتي به خاطر تجمل مسألهاي را ميپذيريم و ضرورتهاي اجتنابناپذير ما را به مسايل گره نميزند، آش همان ميشود كه هر روز پخته ميشود. چطور ميشود IT را با زندگي روزمره گره زد. اين بحث را در شمارههاي بعدي تا آنجا كه بتوانيم روشن خواهيم كرد.