گفتوگو با آزاده داننده رييس نظام صنفي رايانهاي تهران
اهل سر و صدا نيستم
ايتنا - مهمترین تصميم و اقدام ما این است که خودمان را در درون یک «اتاق شیشهای» قرار دادهایم که همه ما و اقداماتمان را ببينند، سپس ارتباطات دوطرفه را تقویت کنیم، بعد از آن هم برنامهمحوری به جای روزمرگی موردنظر ما خواهد بود.
اهل سر و صدا نيستم گفتوگوي ماهنامه دنياي كامپيوتر و ارتباطات با آزاده داننده، رييس سازمان نظام صنفي رايانهاي استان تهران
محمود اروجزاده آزاده داننده، دانشآموخته سختافزار است، اما تاكيد ميكند همزمان با انقلاب فرهنگي و در مقطعي در دانشگاه شيراز تحصيل ميكرده كه بخش زيادي از دروس شامل نرمافزار هم بوده، ضمن آن كه تجارب كاري خود را نيز عمدتا مرتبط با نرمافزار ميشمارد و نيز مديريت و مهندسي سيستم. شركت «فنآوران اطلاعات بهاران» كه خانم داننده مديريتش را بر عهده دارد، شركتي است كوچك، اما به گفته وي مجموعهاي است دانشبنيان كه در زمينه مشاوره مديريت در سطح مديريت عمليات(مانند بهبود فرايندها، ايجاد نظامهاي مديريتي در حوزه كيفيت و مديريت پروژه و توليد و...) داراي سابقه و فعاليت است. در حين گفتوگو هم مهمترين نياز سازمان نظام صنفي را وجود «تفكر سيستمي» ميداند، تا بتواند با استيلاي بر ساز و كار فعلي و فائق آمدن بر چالشهاي موجود در آن، بنياني محكم و خدشهناپذير براي اين نهاد مردمي فراهم آورد؛ شايد از همين روست كه بيشترين نگاه وي معطوف به مشكلات ستادي، دبيرخانهاي و روالهاي اجرايي است، و گفتوگوي ما در موضوعات گوناگون غالبا در همين نقطه فرجام مييابد. در نخستين روز از زمستان كمرمق، مصاحبهام با يكي از چهرههاي برگزيده IT سال ۱۳۸۹ كشور در حالي صورت ميپذيرد كه پس از كسب ركورد راي در انتخابات تهران، اكنون بر كرسي رييس سازمان نظام صنفي رايانهاي تهران تكيه زده، و بيترديد از نخستين شانسهاي تصدي رياست سازمان كشوري در دوره آينده محسوب ميشود.
• خانم داننده! شما براي مدتی كوتاه دبیر سازمان نظام صنفي رايانهاي بودید، اما بعد از غيبتي طولاني كه حضور قابل توجه رسانهای هم نداشتید اخیرا حضور پررنگتری از خود نشان دادید تا اینکه همزمان در انتخابات دوره سوم استان تهران هم رای بالایی کسب کردید، لطفا با بررسی کوتاه این دوره بفرمایید چه دیدگاه و انگیزهای برای بازگشت داشتید؟ سابقه همکاری من با انجمن(شرکتهای انفورماتیک) به سال ۷۸ برمیگردد که طرح تضمین کیفیت برای شرکتهاي نرمافزاری را اجرا میکردیم، بعد از آن هم در فعالیتهای دیگر مانند نماتن و همینطور در کمیته نرمافزار انجمن و کمیته آموزش همكاري داشتم؛ در تشکیل سازمان هم در کمیسیون نرمافزار مشارکت داشتم. اواخر دوره اول با طرح موضوع مشاورین حقیقی، مسئوليت کمیسیون مشاورین را بر عهده گرفتم و برای شکل گرفتن آن فعالیت میکردم؛ بعد از آن رییس کمیسیون استاندارد سازمان بودم تا آبان ۸۸ که به عنوان دبیر استان تهران و دبیر کل سازمان شروع به کار کردم، بعد از مدتي بدليل مشكل شخصي به شکلی که امکان حضور را به طور کلی از من سلب کرد از فضا بدور بودم، حدود یکسال طول کشید تا دوباره به فضا برگشتم، البته عليرغم وجود دبیر در سازمان، موضوع برگشتن من به مسئولیت قبلی مطرح بود اما با وجود حجم زیاد کار عملی نبود، مخصوصا مسئولیت دبیر سازمان که زمان و کار جدی میطلبید، بنابر این دوباره کمیسیون استاندارد را فعال کردم.
• البته حتي بعد از بازگشت به کار هم حضور رسانهای و فعال از شما به چشم نمیخورد همانند اظهارنظرهای رايج و متداول ديگر اعضاي فعال. در مقطع انتخابات به یکباره حضور کاملا پررنگی از خود نشان دادید، تا جایی که سرلیست و محور یکی از گروههای انتخاباتی شدید، به نظر میرسد در مقطعی تصمیم گرفتید حضور جدی و فعال ایفا کنید... شاید عبارت شما که «حضور رسانهای نداشتید» عبارت بهتری باشد چون حتی قبل از مقطع بیماری و دوري از سازمان هم در غالب برنامههای سازمان حضور داشتم، اما این حضور رسانهای نمیشد و در واقع لزومی به این کار نمیدیدم و به نظرم طبیعی بود، اما برای امر انتخابات
در مجموعه بحثها و تعاملاتی که با دوستان صنف داشتیم، با توجه به موقعیت و شرایط زمان فکر کردم که میتوانم در این مقطع مفید باشم، و اتحادی ایجاد کنم که به سازمان در پیشرد اهداف و ماموریتها کمک کند.
طبیعتا باید در عرصه حاضر شد كه بدون حضور رسانهای امکانپذیر نیست.
• اما جایگاه دبیری سازمان یک جایگاه کاملا رسانهای است و دبیر عملا نقش سخنگو را هم بر عهده دارد، شما در مقطع دبیری هم با رسانهها چندان میانهای نداشتید، آیا در زمان خاصی تصمیم گرفتید تغییر رویه بدهید و بیشتر مطرح باشید؟ ببينيد انتخابات بدون حضور و تعامل با رسانهها ممکن نیست، اما در مقاطع گذشته و در فعالیتهای مختلف حضور داشتم ولي اکثرا بنای ما بر این نبود که افراد و چهرهها شاخص شوند بلکه بنا بود که کار و نتايج آن را پررنگ کنیم، از طرف دیگر چون فعالیتهایی که معمولا درگیر آنها بودم همیشه جنبی فنی و تکنیکال داشتند، برخلاف کارهایی که مربوط به امور صنفی و کسب و کارهای روزانه هستند، کمتر اهل سر و صدا هستند؛ کلا من اهل سر و صدا نیستم.
• انتخابات دوره سوم، انتخاباتي متفاوت بود، هم از نظر جدیتر بودن رقابت و هم صفکشیها و صفبندیها و حتی برخی مواضع و مواجهه و درگیریهای رسانهای. اما چطور شما با این سابقه آرام، وارد این بازی شلوغ و تقریبا پرتنش شدید، آن هم براي ايفاي نقش اساسی؟ در مجموعه بحثها و تعاملاتی که با دوستان صنف داشتیم، با توجه به موقعیت و شرایط زمان فکر کردم که میتوانم در این مقطع مفید باشم، و اتحادی ایجاد کنم که به سازمان در پیشرد اهداف و ماموریتها کمک کند. در این انتخابات همانگونه که شما گفتید ویژگیهای متفاوتی را دیدیم، به نظر میرسید که سازمان در مرحله سوم حیات خودش نیاز به کارهای بنیادی در مناسبات و فعالیت خود دارد و با وجود فعالیتهای زیاد قبلی، ضعفهای نهادینه زیادی هم در آن به چشم میخورد که فضای بیرونی و تهدیدها، امکان رفع آنها را نداده بود. اما نیاز به یک تفكر سیستمی که کارهای بنیادی را شكل دهد و فونداسیون قابل اتکایی را برای سازمان بنا کنند و از طرف ديگر با جابجایی افراد هم تغییري نکند وجود داشت. به عنوان کسی که اهل تفکر و فعالیت سیستمی هستم پذیرفتم که وارد این عرصه شوم. مدتی هم در این زمینه فکر کردم که آیا توان برای این حرکت هست؟ آیا افراد لازم با ویژگیهای لازم براي ایجاد ترکیب مناسب وجود دارند؟ در این زمینه فکر و مشورت میکردم تا در مقطعي به این نتیجه رسیدم.
• این حدس در مورد شما بود که چند ماهي است در حال فکر کردن هستید... بله حدود ۶ ماهی مشغول فکر کردن بودم.
• اگر از دیدگاه مورد علاقه شما که نگرش سیستمی است به سازمان به عنوان یک مجموعه(آن هم صنفی) که ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، و حتی سیاسی هم دارد نگاه کنیم، مشکلات سیستمی سازمان از دیدگاه شما چه بود، به ویژه مشکلات مدیریتی؟ در زمان تشکیل یک سازمان مردمی، تواناييها و ظرفیتها و ارتباطات فردی اشخاص است که خيلي بيشتر به شکلگیری و پیشروی آن کمک میکنند، در نتیجه آنها عملا به محور تبدیل میشوند و با جابجایی آنها، امکان حفظ همان سطح از عملکرد نیز تهدید میشود و مشکلات جدید آغاز میشود. اين مشکل در هیئت مدیره سازمان دیده میشود، مثلا فردی در تعامل با یک دستگاه دولتي توانسته است بسیار خوب و فعال عمل کند اما الان در زمان جابجایی و برای محول کردن وظیفه به فرد جدید، باید دنبال سوابق و مکاتبات و مستندات بگردیم كه كار مشكلي است. اگر نهاد و سیستم و روال در كار نباشد این مشکل عدم پیوستگی کاملا به چشم میآید، مخصوصا در مقطع جابجایی مدیریتها. به همین دلیل الان پیگیری برخی امور در دبیرخانه یا کمیسیونها گاه خیلی سخت میشود. این البته ضعف فرهنگی ما هم هست که در مجموعههای دیگر کسب و کار هم دیده میشود. ما عموما عادت به کار سیستماتیک نداریم و کارها مبتنی بر ظرفیتهای فردی است. این شکل در سازمان هم بود به عنوان مثال من کمیسیون استاندارد را اداره میکردم اما بعد از بیماریام، کمیسیون دیگر تشکیل نمیشد حتي با وجود نايب رييس، چون کسی پيگير نبود.
• به موضوع انتخابات بازگردیم. این نکته انتقادی شما البته مهم است اما در مقطع انتخابات مجموعه دوستان شما به عنوان حامیان سازمان، و طرف رقیب به عنوان منتقدان وضع فعلی تلقی میشدند؛ شما مهمترین انتقادات آنها را چگونه طبقهبندی ميكنيد؟ یکی از این انتقادات، قائم به فرد بودن و عدم شفافیت در سازمان بود همچنین پرسش از فرایندهای تصمیمگیری، این انتقاد
در این شش سال فعالیت سازمان، خوشبختانه هیچ خبری از سوءاستفاده در آن نبوده و همه سلامت سازمان که موجب دوام و اعتبار آن شده، به دلیل عدم وجود سوءاستفاده بوده است. این مسئله هم به دلیل شخصیت سالم افراد بوده و هم به دلیل نظارت و کنترل سازمان.
وارد بود. نکته بعد ضعف در اطلاعرسانی و تعامل با محیط هم بود که همچنان با آن روبرو هستیم، ما در گذشته در هیئت مدیره یا شورای مركزي گاه از برنامههایی که خیلی خوب و موثر بود مطلع نمیشدیم، اما حالا سعی کردهایم آن را رفع کنیم مثلا با انتشار صورتجلسات و... چون الآن از فضای انتخابات خارج شدهایم این دو محور را به یاد دارم که آنها را وارد میدانم...
• من البته به خاطر دارم که با اجازه شما مطرح میکنم، همانگونه که گفتید در مجموعهها معمولا حرکت مبتنی بر فرد و تواناییهای اوست. این مسئله البته میتواند اثرات یا وجوه منفی هم داشته باشد یعنی در کنار عدم شفافیت، امکان بروز عوارضي مانند سوءاستفاده و یا جلوگیری از ایجاد فرصتهای برابر برای ديگر اعضاء را هم داشته باشد، یکی از انتقادات مطرح این بود که از این فضا به صورت رانت شخصی استفاده نشود و به نظر میرسد این موضوع بود كه به يكي از بخشهاي داغ انتخابات تبدیل شد... اولا این را بگویم که در این شش سال فعالیت سازمان، خوشبختانه هیچ خبری از سوءاستفاده در آن نبوده و همه سلامت سازمان که موجب دوام و اعتبار آن شده، به دلیل عدم وجود سوءاستفاده بوده است. این مسئله هم به دلیل شخصیت سالم افراد بوده و هم به دلیل نظارت و کنترل سازمان. البته این موضوع امکان بالقوه دارد اما اینکه احتمال آن چقدر باشد، تا به حال کاملا کنترل شده است، در حالي که در مجموعهها و NGOهای دیگر گاه اخباری در این زمینه میشنویم اما در سازمان هیچ سخن قابل اثباتی وجود نداشته است. البته در این زمینه باید ساز و کار سیستماتیک به همراه نظارت و کنترل دقیق پیشبینی شود.
• متاسفانه به دلیل سابقه نامناسب فرهنگی و نداشتن زمینههای همکاری در بین ما معمولا دیده میشود که برخی مجموعهها بعد از مدتی، خاصیت فراگیری خود را از دست میدهند و به حیاط خلوت افراد محدود بدل میشوند و این مسئله هم به نقطه ضعف آنها بدل میشود. قبول دارید که بخشی از انتقادها در واقع ناظر بر این مسئله بود؟ و چقدر آن را جدی میگیرید؟ آنچه شما به عنوان «عدم شفافیت» ذکر میکنید من بیشتر به صورت «عدم اطلاعرسانی» میشناسم، مثلا سازمان همیشه عملکرد مالی خود را منتشر میکند و همه چیز مشخص و شفاف است. واقعیت این است که در طول فعالیت ۶ ساله سازمان من موردی از سوءاستفاده سراغ ندارم، البته بخشی از این انتقادات مربوط به فضای انتخابات است، ما حتی در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری هم میبینیم كه برخی شروع به تخریب طرف مقابل خود میکنند، ضمن اینکه گاه صرف مخالف بودن برای افراد مشروعیت میآورد و اگر کسی بگوید من اپوزیسیون هستم، نگاهها را به طرف خودش جلب میکند. این در فصل انتخابات طبیعی است و جاذبه دارد، باید بعدا دید که این انتقادات چقدر صحیح است، الان من خیلی فضای انتخاباتی را به یاد ندارم، مثلا در مورد اختيار کمیسیونها گفته ميشد و يا ضعف آییننامه که اصلا به آنها اعتقاد ندارم... شما اگر انتقاد دیگری به یاد دارید بگویید...
• مثلا اين نكته هم بود که در تشکیلات قانونی سازمان، واحدی به نام هیئت رییسه پيشبيني نشده... این از انتقاداتی است که اصول اولیه اداره یک مجموعه را نادیده میگیرد. مگر میشود یک گروه ۲۵ نفر بشینند برای تصمیمگیری و رییس هم فقط مجری تصمیمات اینها باشد؟ آیا سازمان با این وضع قابل اداره خواهد بود؟ وقتی در ظرف دو هفته (براي تشكيل جلسه هیئت مدیره) یک خروار کار به سازمان ارجاع میشود، باید همه کارها را نگهداشت تا به هیئت مدیره برود و آنجا هر کس هر چه خواست بگوید تا بعد در مورد اجرای آن تصمیم بگیریم؟ مگر بنگاههای همه دوستان اینگونه اداره میشود؟ مگر بحث سیاستگذاری و رهبری را قبول نداریم؟ اینها به نظرم فقط صحبتهای زمان انتخاباتي بود. اما البته الان و در هیئت مدیره فعلی سعی میکنم در عمل هیئت رئیسه را كمرنگ کنم و همه مباحث دلخواه دوستان هم در جلسه هیئت مدیره مطرح میشود، وقتی هم که انتقاد میشود که: «چرا وقت همه گرفته میشود و بهتر است این موضوع را به هیئت رییسه ببرید» من موافق نیستم به خاطر همین حرفهای فصل انتخابات. بگذارید براي اجراي اين انتقاد، مدتي هیئت رییسه کمرنگ شود تا همه عملکرد هیئت مدیره را ببینیم که چقدر اتلاف وقت خواهد داشت.
• آيا برای قانونی کردن هیئت رییسه اقدامی شده؟ این موضوع سادهای نیست چون بردن آییننامه به
ما در انتخابات در جناح مقابل هم دوستانی را داشتیم که کاندید نبودند و در جلوی صحنه هم نبودند اما صحنهگردان مجموعه بودند اما کسی به آنها «پدرخوانده» نگفت.
هیئت وزیران ممکن است باعث افزودن بند و تبصرههای ناخواسته دیگر به آن شود و به كليت آن لطمه بزند، از طرف ديگر بايد براي بردن به هيئت وزيران، حتما بايد حامي خوبي در دولت براي آن وجود داشته باشد؛ الان فصل مناسبی برای این تغییرات نیست. من سخنم این است كه اگر در هیئت مدیره بر سر موضوعی منطقی تفاهم کنیم چه نیازی به فشار قانونی داریم.
• یک انتقاد تند دیگر در زمان انتخابات مفهوم «پدرخوانده» بود که موجب بحث و جدل شد، یعنی وجود افراد احتمالي خاص با قدرت تصمیمگیری خاص برای منافع خود... آفای اروجزاده واقعا به نظر شما چه منفعتی در این بین وجود دارد؟ میشود یکی از این منافع را اسم برد؟ ما دو جناح عمده در این انتخابات داشتیم که هر دو هم براي شكلگيري از این فرایند استفاده میکردند، یعنی ما در جناح مقابل هم دوستانی را داشتیم که کاندید نبودند و در جلوی صحنه هم نبودند اما صحنهگردان مجموعه بودند اما کسی به آنها «پدرخوانده» نگفت، چرا؟ چون بار اول به یک طرف لقب پدرخوانده را دادند اما طرف ديگر این لقب را استفاده نكرد؛ شاید اگر بار اول به آن طرف همین لقب را میدادند، الآن طرف مقابل بود كه «پدرخوانده» قلمداد میشد. این فقط لقبی است که به کسی داده میشود و مدام تکرار میشود. اين بیشتر بازی با کلمات است.
• البته ظاهرا اين بازي نشان از اختلاف هم داشت... بله، دعوایی در پشست صحنه بود که گاه به جلوی صحنه کشیده میشد، اختلاف نظرها و عقاید هم وجود داشته و دارد؛ من به بحثهای شخصی کاری ندارم، البته سازمان همیشه باید پذیرای انتقادات باشد و هست، و اين روش ما در سازمان است. چند روز پیش از طرف شرکتی یک نفر کاملا جوان پیش من آمد و با اینکه مدیر شرکت هم نبود اما بدون تشریفات اداری توانست به راحتی نظرات و انتقاداتش را بیان کند و با هم گفتوگو كنيم. الان هم اعلام میکنم که همه دوستان قدیم و جدید که فکر میکنند فکر و ایده و قابلیتهایی دارند که سازمان باید از آنها استفاده کند ما آمادهايم و کاملا باز عمل میکنیم و استقبال میکنیم، بدون خط و مرزهای انتخاباتی که کاملا تمام شد و رفت.
• البته خانم داننده در زمان انتخابات، افراد و مدیران نه جوان، بلکه بزرگ و باسابقه هم بودند که انتقاداتی داشتند و حرفهای خود را زدهاند، جدای از این دعوت عام شما، این انتظار هست که با آنها هم تعامل صورت بگیرد. به نظرم الآن و بعد از دوره انتخابات و پایان خطبندیها و شکلگرفتن دوره جدید مديريت سازمان، اگر واقعا تهدیداتی برای سازمان احساس میکنیم، باید خودمان به سازمان بیاییم و وارد کمیسیونها شویم و اقدام کنیم، من همین جا همه را دعوت میکنم كه مشاركت كنند.
• پیشبینی شما از پاسخ و اجابت این دعوت چیست؟ به نظرم اگر نیایند و مشارکت نکنند، ميتوان نتيجه گرفت كه بيشتر بحث شخصی مربوط به زمان انتخابات بوده است، اگر دغدغه و تعهد سازمانی دارند باید حتما بیایند و در امور خودشان مشارکت کنند.
• تاکنون علائم مثبتی براي پاسخ دیدهاید؟ (با تامل)واقعیتش تاکنون نه، اما باید در این باره بیشتر فکر و مشورت کنم و حتما در صورت لزوم برنامهاي خواهم داشت.
• خودتان چه اقداماتی برای تعامل میکنید؟ ببینید ما سطح عملکرد سازمان را بايد با سطح میانگین اعضاء تنظیم کنیم، یعنی نه با افراد شاخص خیلی فعال، و نه یا افراد کاملا بیتفاوت، بلكه با بدنه صنف يعني سطح متوسط. مثلا برنامهمان را ارائه کردهایم که فیدبکها را بگیریم، در اینجا نقش رسانهها در گرم کردن فضا خیلی مهم است، شما اگر فکر میکنید فضای سرد و بیتفاوت مفید نیست به گرم کردن فضا کمک کنید و فارغ از محتوای برنامه، این حرکت و تعامل ارزشمند را تقویت کنید.
• با توجه به نزدیکی اتمام انتخابات در دیگر استانها، از آنجا که طبعا استان تهران بدلايل مختلف کانون اصلی IT کشور است به صورت سنتی و همینطور در واقع، طبيعي است كه مديريت سازمان كشوري بيشتر در تهران متمركز شود؛ خود شما برای این مسئولیت نظر و آمادگی دارید؟ ما البته در استان تهران و همینطور در شورای مرکزی، وظایف و مسئولیتهای فراوانی بر عهده داریم، اما اگر بنا باشد مسئولیت در سطح سازمان کشوری را تقبل کنیم، باید خرد جمعی سازمان،
مهمترین تصميم و اقدام ما این است که خودمان را در درون یک «اتاق شیشهای» قرار دادهایم که همه ما و اقداماتمان را ببينند، سپس ارتباطات دوطرفه را تقویت کنیم، بعد از آن هم برنامهمحوری به جای روزمرگی موردنظر ما خواهد بود.
این تصمیم را بگیرد، که استانهای مختلف در شورای مرکزی نقشهای بیشتر و متفاوتی را بپذیرند؛ ما در استان تهران این آمادگی را برای پذیرش مسئولیت کشوری داریم، اما تشخیص خرد جمعی برای تقسیم مسئولیت شرط اصلی است.
• در دو دوره اول و دوم نظام صنفی، شاهد دو رویکرد بودیم، در اولی عملا بیشتر تقابل با برخی دستگاههای دولتی صورت گرفت و در دوره دوم هم «تعامل» شعار اصلی بود، به نظر میرسد هیچکدام راه حل كاملي برای پیشبرد اهداف سازمان و صنف نبودند و یا اينكه شرایط با آنها سازگار نبود، برای دور سوم شما شعار یا دیدگاه خاصی مدنظر دارید؟ ببینید موقعيت فعلی سازمان که بسیاری از دستگاهها آن را به رسمیت میشناسند، حاصل تلاش و فعاليت دوستان ما در این دورههاست؛ ما شعار «افزاییش تاثیرگذاری سازمان بر بهبود فضای کسب و کار» را به شعار «افزایش تاثیرگذاری» تبدیل کردهایم، چون بهبود فضای کسب و کار به عوامل بيروني بسياري بستگي دارد و چندان در حیطه قدرت سازمان نیست، ولی با تعاملات و روحیه مطالبهگری میتوانیم نقش سازمان را پررنگتر کنیم. همچنين تردیدی ندارم كه ما فرصت زيادي براي اصلاح روابط با اعضاء و تحكيم و بهبود آن نداريم و اگر در یک فاصله مثلا شش ماهه این تعاملات را بازسازی نکنیم با بیتفاوتی و عدم مشارکت آنها روبرو ميشویم و این موضوع یک مسئله مهم درون سازمان است. مهمترین تصميم و اقدام ما این است که خودمان را در درون یک «اتاق شیشهای» قرار دادهایم که همه ما و اقداماتمان را ببينند، سپس ارتباطات دوطرفه را تقویت کنیم، بعد از آن هم برنامهمحوری به جای روزمرگی موردنظر ما خواهد بود.
• شعار اتاق شیشهای اگر جدی تلقی شود محور مهمی است و از این به بعد باید مدام شفاف بودن را از سازمان مطالبه کرد و ميتوان همه بخشها را زیر سوال برد... بله قطعا همینطور است و باعث رشد سازمان خواهد شد.
• در مورد انتقاد عدم وجود اختیار لازم برای رؤسای کمیسیونها چه نظری دارید؟ ببینید مطابق آییننامه، نفرات صاحب امضاء در سازمان فقط رییس و دبیر سازمان هستند، این تنها اختیاری است که رییس کمیسیون ندارد، البته این مسئله کمی فرایند کار را کند میکند اما اگر ريیس کمیسیون كار خود را پیگیری کرده حتما به نتیجه رسیده است، ضمن اینکه دبیرخانه سازمان هم برای این حجم از کار و تعاملات، آماده و مجهز نیست و امور آن سیستماتیک نیست؛ در واقع دبيرخانه سازمان بدون داشتن چابكي و هوشمندي سازماني، عملا ساختنایافتهترین بخش سازمان است.
• در مورد رسانهها در مجموع میگویم که سابقه گذشته مورد انتقاد است، در دورهاي سازمان برای تحکیم و تثبیت خودش، به نوع خاصی رسانهها را در بازی وارد میکرد مثلا با جلسات دورهاي هفتگی و ماهانه، ولی ناگهان همه این شبنشینیها قطع میشد گویا که رسانهها کاربرد ابزاری دارند، البته بعدها کمی این موضوع تعدیل شد، اما همچنان ارتباط سازمان با مجموعه رسانهها(که باز هم معتقدم که خود بخشی از حوزه IT هستند) به بلوغ نرسیده و از ظرفیتهاي موجود برای رشد فضای IT به خوبی بهرهبرداری نشده است. در این شرایط طبیعی است که وقتي در سطح مدیریت در سازمان، شناخت كامل و عمیقی از رسانه موجود نیست، نمیتواند به رشد این دیدگاه در سطح مدیریت بدنه صنف کمک کند که این مشکل رفع شود. ببينيد بخشی از این مشکل کاملا فرهنگی است، مثلا تیراژ رسانهها و روزنامههای ما گویاست كه درصد بالايي از افراد ما اصلا مطالعه نميكنند، و این نرخ مثلا در مقایسه با هند به عنوان كشوري ما مردم فقير و تیراژ میلیونی نشریات، عجیب است. اما باز فکر میکنم اگر راه حل مناسب برای رفع این مشکل هست با مشارکت یکدیگر طرح کنیم و پیش برویم؛ با اينحال ما وقتی شعارمان این است که در اتاق شیشهای خواهیم بود، این دیگر کار رسانههاست که نقاط قوت و ضعف ما را كامل و شفاف بیان کنند.
• و سخن آخر من در مورد سازمان انتظارم از همه و رسانهها به طور مشخص این است که اجازه دهند محیط برای نگاه تازه و کار تازه آماده شود، و با نگاه رو به آینده فضا را براي كار آماده کنند؛ من البته با درسآموزی از گذشته هم كاملا موافقم، ولی طرح مسائل گذشته با حفظ نگاههای قدیمی، شرایط تغییر را تضعیف میکند.
------------------------------------------------------------- عكسها: حميدرضا علي پيشرو